اَزبرعلی ، علی بود ریز نبود ریزه خوار بود ... برسفره ی کرامت و انسانیت خواجوی بود اما خواجه ! نبود ساده بود روستایی و ساکن ِ قلعه ... نه !! ، برج عاج نشین نبود اهل قلعه جوق بود دهقان بود ... ولی مزرعه نداشت دغدغه داشت کارش حماسه بود اما بی مزد و منت و... مخدومین بی عنایت ! همه دیدند قصه ی ایثارش را در کتاب فارسی دبستان تندیس شهرتش را در دانشگاه اما دنیای بی مهری آنقدر خودش را ندید تا رفت ! ( رضا محمدصالحی)