این بار نگاهم به ضریحت که بیافتد پنهان نکنم سوز دل شعله ورم را
شاید برسانم به حرم پای ارادت تا اینکه بدوزم به رُخَت چشم ترم را
آنقدر شدم محو تماشای جمالت تا پرده ای از گریه ی شوقم وسط افتاد
آنقدر گرفتم دم یا ضامن آهو... تا اهل سماء حلقه زده دور و برم را
من در صف یک فوج فرشته که به مستی از پنجره فولاد زمان رو به تو کرده
هی زمزمه کردم که فدای حرمت جان ...ای کاش ببازم به هوای تو سرم را
" اینجاست طبیبی که به نوبت نبرم راه " بشکسته دلی شرط حضور است و زیارت
عیسی دمی اینجاست که یک گوشه نگاهش از دل ببرد غصه و سوز جگرم را
جمهوری عشق و حرم قدس و رواقش مجموعه ای از منظره ی باغ بهشت است
جایی که ورودم به سلامت شد و ایمن ، از یاد بَرم قصه ی خوف و خطرم را
**************
بداهه ای است در سالروز میلاد امام رئوف حضرت رضا ( ع ) که مقارن شده با سالروز تولد بی ارزش خودم ! دریغم آمد چیزی ننویسم و یک نکته ی ظریف در 1394/6/4 این تقارن روی داده است و تولد حقیر 1349/6/4 ! التماس دعا