آمار مطالب

کل مطالب : 190
کل نظرات : 36

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 190
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : رضا محمدصالحی
تاریخ : 8 / 8 / 1396
نظرات

 

این روزها معصومیت ها زخمی خشم اند این خوی حیوانی چرا پایان نمی گیرد ؟
بوی تعفن می دهد دنیای بی شرمی ، وقت هوسرانی چرا پایان نمی گیرد؟
 
از غنچه تا گل ... یک گلستان را نشان کردند آفات ِ بی رحمی و نامردی در این ایام
در بهت ِ این اخبار ماندیم و نمی دانیم احوال ِشیطانی چرا پایان نمی گیرد؟
 
دنیای مشحون از ستمکاری ! چه مشئومی هر گوشه ات دستی به ظلم آلوده انسانی
امنیت گلها فراهم نیست ، پژمردند ... سوز زمستانی چرا پایان نمی گیرد ؟
 
"قالوا بلی ..." این صحبت فرزند آدم بود وقتی که با پروردگارش عهد و پیمان بست
حالا چرا در بستر" لا " خفته و مستی ، این نقضْ پیمانی چرا پایان نمی گیرد ؟
 
با ما چه کرده صحبت دنیا که خاموشیم حتی زمان ِغارت لبخند کودک ها
باید که باورهای خواب آلود را شوراند ، این نابسامانی چرا پایان نمی گیرد؟
تعداد بازدید از این مطلب: 116
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : رضا محمدصالحی
تاریخ : 8 / 8 / 1396
نظرات

   
کسی که در شب ِشعرش شکست شاعر شد
غزل به سوگ غرورش نشست ، شاعر شد
 
کسـی که فرصـت تنـهائی اش فراوان بود  
و دل به صحبت ِمردم نبـست شاعر شد
 
من از ارادت ِ طبعم به شعر می گویم
کسی که از همه رندانه رست شاعر شد
 
هزار و یک شب ِ غصه ، هزار و یک قصه
نوشته -گرچه برایش کم است - شاعر شد
 
کسی که علقه ی او را سرود ِ سرمستی
از این جهان فسونگر گسست شاعر شد  
 
فروتنانه به کرسی عشق هر که نشست
همینکه در شب شعرش شکست شاعر شد

تعداد بازدید از این مطلب: 189
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : رضا محمدصالحی
تاریخ : 8 / 8 / 1396
نظرات

 

این حلق بریده در فراوانی عشق 
یحیای زمانه بود و قربانی عشق 
تا قاف بلند معرفت پر زد و رفت 
مرغی که شنیده راز پنهانی عشق 
****
چشمان تو دروازه ی راز سحر است 
پیشانی ات  آه ، جانماز سحر است 
شب با همه ی سیاهی اش خواهد مرد 
جانبازی تو زمینه ساز سحر است
****
دوباره آمدی  جان ، برلب عشق 
گرفته عالمی را این تب عشق 
تمام روز ها را روضه خواندم 
شب عشق و شب عشق و شب عشق
****
"غم چشم تو بی بال و پرم کرد"  
نگاه آخرت خاکسترم کرد 
چه رازی بود در چشمان مستت 
هزاران شعر زیب ِ دفترم کرد 
تعداد بازدید از این مطلب: 121
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


(جوشش طبع من و وصف نگاهت غزل است/ غزلم گر می وصل تو بنوشد عشق است.) - اقتباس از مطالب ( اشعار ) سایت ، با ذکر منبع و نام شاعر بلامانع است .


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود