آمار مطالب

کل مطالب : 190
کل نظرات : 36

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 4

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :

آمار وب سایت:  

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 190
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : رضا محمدصالحی
تاریخ : 22 / 2 / 1392
نظرات

1-
چشم به راهم
طلوع دوباره ات را
 ماه در « محاقم»
... از چاه حسادت جهل
چگونه  با دلو ِنجابت بر آمدی  
که در مصر  ِدلم « عزیز» شدی
 
2-
شب دیجور است
و ریزش سنگ جهالت در راه
 پیراهن « نجابتت » را ...
همان که ناخن گرگ هوس درید !
نذر روشنی چشمانم
« شعله ور» کن
چشم دلم
به اندازه ی دیدن آتش درونت بیدار است  .
 
3-
سپیده که زد
و از خواب کهفی « فریادم» که برخاستم
تنها سکه ی دقیانوسی باورم را
به قرص نانی« سپید»  فروختم
کجایید هم ناله های دیروزم
تا غزلی شویم ...
جاویدان
 
4-
سالهای قحطی عشق
چه « بی خبر» رسیدند
و ما
گنجه های دل را
از دانه های محبت پُر نکردیم
کاش« مُعبری»  بود
برای خوابهای پریشانمان
 
5-
باید« شکسته »  بنویسم
قصه ی بر« چلیپا » شدن غرورم را
تا « طغرای»  ابرویت
سایه بان پیکرش باشد
... « ثلث» آفتاب نگاهت  
برای آب کردن یخ غرورم کافی است
 (رضا محمد صالحی)


 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 324
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


نویسنده : رضا محمدصالحی
تاریخ : 8 / 2 / 1392
نظرات

 

1-

« غزل » یا ...« سپید»
شور باید  و شعور
می بینی..
هنوز « قافیه » را نباخته ام
اما در پلک زدنی
از  وزن غرور افتادم
یادم باشد
از وزانت  نیفتم !
2-
تعریف ساده ای دارد
«خوشبختی»
درهمین حوالی است...
معجزه  لازم نیست !
کافی است
مجاورت  باشم
یا... زائر چشمانت
3-
چه می شود کرد..
برای « زیستن» !
بهانه ای لازم است
و بهایی برای پرداختن
بهانه ام تویی
بهایش هرچه باشد !
4-
آوار شده
برف نگفتن هایم
روی شاخه های دل زمستان زده ام
دستهای « شنیدن » ات  را بالا بیار
تکانی کافی است
تا  ... بازیچه ات شوم
5-
امشب طالعِ من
ماه تمام است
نیمه ی «عمر» ِ من است دیگر!
شامِ روشن مهتابیم
پایانی باش
...بر سیه روزیم
 (رضا محمدصالحی)

تعداد بازدید از این مطلب: 321
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1


نویسنده : رضا محمدصالحی
تاریخ : 7 / 2 / 1392
نظرات

آتــشی زیـر خـاکستـرم من ،  ساکتــم اعتـباری ندارم
با دمی گرم ای عشـق ِ سـوزان،  شعله ام کن که یاری ندارم

باد عصیانگری تـا نگیـرد، همـچنان تار و خاموش و سردم
ای نسیم  ِ صبـا نَفـحه ات کو ؟دیـگر ایـنجا قـراری ندارم

پاره های دلم صاف و ساده ، چون شرابی که در شیشه مانده
بایــد آیـیـنه را دیـده باشـی !  مثل آنـم  غبـاری ندارم

در حـجابـی ز سـیماب ِ دَردَم ، تا رهایی... شـمیم تو مانده
همتی کن بـهارِ امیدم ، شــک نـکن  پـرده داری نـدارم

مانـده ام روز برچــیدن عشق، آفـتـاب رُخَـت دم نـگیرد
من که یـک عـمر در سـایه بودم، نازکم سـایه ساری ندارم

با عبـور تـو از آســمانـم، می شــود تــازه روی  نیـازم
شــاید این خـاک را دیده بـاشی، دایرم  شوره زاری ندارم

با غـزل زنـده  می مـانم آری، بیـت های تـو را می شمارم
گرچـه در”هفـت شـهر” سـرودن،گشته ام شهریاری ندارم

 

 

 

تعداد بازدید از این مطلب: 282
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


(جوشش طبع من و وصف نگاهت غزل است/ غزلم گر می وصل تو بنوشد عشق است.) - اقتباس از مطالب ( اشعار ) سایت ، با ذکر منبع و نام شاعر بلامانع است .


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود