امسـال هـم قسـمت نشـد تا اربـعینـت " باکـاروان نیــزه " در محــشـر بــیـایـم باید چـقدر ایـن داغ را در دل گدازم تا کی بســوزم تا بـه چشــم تــر بیــایم؟ ای کـاش جابر بـودم و مخـتارِ رفتن در اربعین بی چشم سر هم می توان دیـد گـرم اسـت راه ِکربــلا ، سـوزان عشـق است با پای دل شاید از این مَعبر بیایم اینجا ســرابی قســمت لـبهای تـشـنه است سقای آب آور کنـار توست مـولا لب ها ترک برداشـت از فرط عطــش ها شاید به لطف حضرت خواهر، بیایم هی آرزو هی درد هی آه از جگر،کی... لب از لب شش گوشه ات بر می توان داشت وقت سـفر کـی می رسـد تــا در حــریمت مثل تـمام شـیـعه هـا بـا سـر بـیـایم