نشـسته بر لب ِ هـرشـهر یک تغزل درد که ماه ، سینه زنان در محاقِسنگین است نوشـتن از غم دختر چه قدر دشـوار است وداع با پدر اینگونه شـاق ، سـنگین است ز درد ِ غـربـت و تـنهایی حـسن هیهات به خانه،خوردن زهر ِنـفـاق سنگین است غروب ماه صـفر رفتن ِ حـرم سخت است